هفت ماهگی محمد طاها
پسر عزیزم تازگی ها یاد گرفتی بدون کمک میشینی البته بعد چند دقیقه میوفتی ,چند تا بالش میزارم کنارت
بهت غذا میدم البته به زور ,زیاد علاقه به فرنی و چیزایی که فعلا میشه بخوری نداری ولی تا هندونه میبینی دست و پا میزنی تا بهت بدیم خیلی هندونه دوست داری ولی میگن میوه ها رو باید توی هشت ماهگی بخوری البته مامان زیاد اهمیت به این چیزا نمیده مگه قدیمی ها به بچه هاشون همه چیز میدادن مشکلی براشون پیش اومده ,بابات خیلی روی غذا خوردنت حساسه همش غر میزنه و نمیذاره هر چی دوست داری بخوری ولی من یواشکی بهت میدم
راستی بابا مهدی موهاتو کوتاه کرده با مزه شدی خیلی مرتب نشدن ولی برای اولین تجربش بد نبود
این روزا من و بابات سر کار میریم و تو رو پیش مادر بزرگات میزاریم ,وقتی میرم سر کار خیلی دلم برات تنگ میشه ولی خیالم راحته که خوب ازت مواظبت میکنن عمه محبوبه و خاله فاطمه هم کمکشون میکنن تا به کارای دیگه هم برسن دست همگی درد نکنه .
اینم از عکسای قشنگت که بعضی هاشون مال چند وقت پیشن ولی وقت نکردم بزارم
پسرم در حال موتور سواری
پسرم توی روروئک
پسرم بعد از خوردن فرنی
محمد طاها در حال عروسک بازی
نشستن محمد طاها بدون کمک